صفت بیان حالت از موی کندن. صفت حالیۀ آنکه در حالت کندن موی است. آنکه بر اثر رسیدن بلا یا مصیبتی موی سر یا ریش خود را می کند. برکننده موی. (ناظم الاطباء). و رجوع به موی کندن شود
صفت بیان حالت از موی کندن. صفت حالیۀ آنکه در حالت کندن موی است. آنکه بر اثر رسیدن بلا یا مصیبتی موی سر یا ریش خود را می کند. برکننده موی. (ناظم الاطباء). و رجوع به موی کندن شود
فارسی سنبل هندی باشد و آن بیخ گیاهی است باریک و انبوه و درهم پیچیده وبه غایت خوشبو که در عطریات و دواها به کار برند و به سبب آنکه شباهتی به موی زلف دارد موی گیا خوانند و بعضی گویند بیخ و ریشه گیاهی است، (از برهان)، نام بیخ گیاهی است خوشبو و در دواها و عطرها به کار برند و شبیه باشد به زلف و آن را سنبل نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، نام بیخ گیاهی است خوشبوی که به زلف تشبیه کنند، (آنندراج) (انجمن آرا)، سنبل هندی، سنبل طیب، سنبل الطیب، موی گیاه، (یادداشت مؤلف) : لشکر عشق تو گرد دلم ای ترک ختا حلقه در حلقه ز انبوهی چون موی گیاست، کمال الدین اسماعیل
فارسی سنبل هندی باشد و آن بیخ گیاهی است باریک و انبوه و درهم پیچیده وبه غایت خوشبو که در عطریات و دواها به کار برند و به سبب آنکه شباهتی به موی زلف دارد موی گیا خوانند و بعضی گویند بیخ و ریشه گیاهی است، (از برهان)، نام بیخ گیاهی است خوشبو و در دواها و عطرها به کار برند و شبیه باشد به زلف و آن را سنبل نیز گویند، (فرهنگ جهانگیری)، نام بیخ گیاهی است خوشبوی که به زلف تشبیه کنند، (آنندراج) (انجمن آرا)، سنبل هندی، سنبل طیب، سنبل الطیب، موی گیاه، (یادداشت مؤلف) : لشکر عشق تو گرد دلم ای ترک ختا حلقه در حلقه ز انبوهی چون موی گیاست، کمال الدین اسماعیل
که موی را ببیند، که چشمی تیزبین داشته باشد و موی را ببیند و تشخیص دهد، (از یادداشت مؤلف)، باریک بین، تیزبین، (از یادداشت مؤلف) : سنانش از موی باریکی سترده ز چشم موی بینان موی برده، نظامی
که موی را ببیند، که چشمی تیزبین داشته باشد و موی را ببیند و تشخیص دهد، (از یادداشت مؤلف)، باریک بین، تیزبین، (از یادداشت مؤلف) : سنانش از موی باریکی سترده ز چشم موی بینان موی برده، نظامی